خبرگزاری میامین نیوز

بهترین رسانه فارس اخبار فرهنگی سیاسی ورزشی

خبرگزاری میامین نیوز

بهترین رسانه فارس اخبار فرهنگی سیاسی ورزشی

خبرگزاری میامین نیوز
طبقه بندي موضوعي
آخرين نظرات

از هیئت عاشقان امام زمان(عج) چه میدانید؟

شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۲۳ ق.ظ

از هیئت عاشقان امام زمان(عج) چه میدانید؟

علی حاتمی

روزهای عجیبی بود و انگار همین دیروز. هر روز کوچه‌ای و محله‌ای به عطر شهیدان معطر می‌شد. روزهای آغازین فصل تابستان بود، دهان به دهان خبر شهادت عین‌الله عسگری بین مردم پخش می‌شد. تشییع و تدفین و سوم و هفتم. جوان بودیم و پر شور، می‌خواستیم دنیا را عوض کنیم، در قبال خون ارزشمندی که از جوانانمان در مسیر مبارزه و جنگ به زمین می‌ریخت احساس مسئولیت می‌کردیم.



از هیئت عاشقان امام زمان(عج) چه میدانید؟

علی حاتمی

روزهای عجیبی بود و انگار همین دیروز. هر روز کوچه‌ای و محله‌ای به عطر شهیدان معطر می‌شد. روزهای آغازین فصل تابستان بود، دهان به دهان خبر شهادت عین‌الله عسگری بین مردم پخش می‌شد. تشییع و تدفین و سوم و هفتم. جوان بودیم و پر شور، می‌خواستیم دنیا را عوض کنیم، در قبال خون ارزشمندی که از جوانانمان در مسیر مبارزه و جنگ به زمین می‌ریخت احساس مسئولیت می‌کردیم.

باید کاری می‌کردیم، حالا تازه سال 65 است و تازه عملیات مهران (کربلای یک) تمام شده بود، می‌خواستیم با بچه‌های مسجد جای داشته باشیم و دور هم جمع شویم، هفتگی یا ماهانه تا رشد کنیم و بزرگ شویم. کسی باشد تا قرآن بخواند، ترجمه کند و روایات اهل بیت علیهم السلام را برایمان بگوید و جان تشنه ما را سیراب کند و به راستی آن روزها مشتاق این حرف‌ها بودیم و بهترین جایی که می‌توانستیم به همه این اهداف برسیم هیئت بود. هیئت چون نخ تسبیحی بود که از دل دانه‌ها می‌گذشت و آنها را دور هم جمع می‌کرد، ما هم به این راز پی برده بودیم. جمع شدن در زیر پرچم اهل بیت! حالا اسم آن مهم نبود چشممان به هدف بلندی بود که در پایان آن راه، کسانی که روی دو پا راه می‌روند، بقی می‌گرفتند به نام انسان، ادم و خلیفه خداوند. راه نجاتمان را فقط در سوار شدن بر سفینه نجاتی می‌دیدیم که بلیط سوار شدن آن محبت بود. محبت آن امامی که در دشت تفدیده طف خون پاکش را برای نجات ابنای بشر از جهالت و حیرت و گمراهی نثار کرد « و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیرة الضلاله».

این بار هم خون شهیدی دیگر انگیزه‌ای ایجاد کرده بود و حرکت جدیدی را سامان بخشیده بود. تمام کسانی که امروز پدر و بعضی هم پدربزرگ شده‌اند، جوانهای پاک و بی آلایشی بودند محصل یا در آستانه کنکور. حالا گاهی دور هم می‌نشینیم و به سر و روی هم نگاه می‌کنیم می‌بینیم محاسن و موهای خیلی‌هامان سفید شده و آن روز حتی یک موی سفید نداشتیم، شروع کردیم و هیئت زدیم، هیئتی که نه جایی مشخص برای برگزاری داشت و نه امکاناتی. فقط برنامه یک هفته را می‌دانستیم و شفاهی قرار می‌گذاشتیم که مثلا" این هفته هیئت منزل فلانی بعد از نماز مغرب و عشا. درو هم جمع می‌شدیم و چند آیه از قرآن و بعد هم دعای کمیل، نه دیگی نه اجاقی نه بلندگو و چراغی، چای بود و گاهی هم میوه، اما اطمینان قلبی داشتیم که انتهای این راه روشن است. گاهی در بعضی مناسبت‌ها بانی‌هایی پیدا می‌شدند و به قول حاج اسماعیل اصفهانی آب و آشی به راه می‌انداختیم، دیگ و اجاق قرضی از مسجد و یا افراد به دوش می‌کشیدیم و با تمام بی‌تجربگی‌ها برنج دم می‌کردیم و در آخر شب و پایان هیئت می‌نشستیم و ظرف می‌شستیم، آن روزها ظرف‌های یکبار مصرف مثل امروز مرسوم و معمول نبود. از تمام کارهایی که در هیئت می‌کردیم خوشحال بودیم، الان که نیم نگاهی به آن روزها میاندازم میبینم که "حب الحسین علیه السلام" چه جسارت و جراتی به ما داده بود.

دو سالی به همین تریب گذشت. جنگ پایان پذیرفت و سال بعد هم حضرت امام(ره) از میان ملت پرکشید و با قلبی آرام در جوار رحمت حق آرام گرفت. کم کم هیئتها نظم و نسقی می‌یافتند و با هم تجربیاتی کسب می‌کردیم. از سخنرانی شیخ مرتضی محمدی و دعای توسل و کمیل به سمت سخنرانی‌های شیخ ضیا نعمانی، شیخ رضا جعفری و مراسم‌های دهگی سوق پیدا کردیم. شاید برای اولین بار بود که در تمام محلمان به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها پنج شب برنامه می‌گذاشتیم. اولین بار در منزل حاج اسماعیل اصفهانی و مراسم زیارت عاشورای دهه اول محرم در منزل حاج مصطفی نوروزی رحمة الله علیه. با زور و زحمت و پول‌های قرضی یک آمپلی فایر که اکو هم می‌شد خریدیم. آن روزها پولدارمان قدرت سلیمی بود که ده یا بیست هزار تومان از کل مبلغ شصت هزار تومان پول بلندگو را بصورت قرضی داده بود و آخرش هم پس نگرفت و هدیه هیئت شد. یکی از مشکلاتمان در هیئت که بصورت پای ثابت درآمده بود مشکل مراسم سوگواری بود و همیشه برای خود مخالفان و منتقدانی داشته است که معمولا" با اتخاذ روش بینابین می‌توانستیم رضایت همه گروه‌ها را بدست بیاوریم.

بعدها که عوامل طبیعی زندگی مثل تحصیل و تزویج، هر کس را به راه و مقصدی برد کمتر می‌توانستیم مثل گذشته دور هم جمع شویم. نسل اول هیئت بود و خالا از میان همان نسل اولی‌های هیئت، روحانی، پزشک، وکیل، پاسدار، معلم، وارد کننده و کارآفرین هم داریم. جوانان دیروز حالا با فرزندان خود که به جوانی و نوجوانی رسیده‌اند به هیئت می‌آیند و هر چه دقت می‌کنیم این شعر را بهتر می‌فهمیم که «ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد» و اکنون که نسلی دیگر از همان جوانان پر شور و دلداه مکتب اهل بیت علیهم السلام افتخار خدمت در هیئت را بر دوش گرفته‌اند و این راه را ادامه می‌دهند. از برایشان آرزوی توفیق می‌کنم. جالب اینکه در پایان نگارش سطور زیارت مخصوص علی بن موسی الرضا از تلویزیون پخش می‌شود و حال و هوایی برایم ایجاد کرده است.   

نظرات (۱۰)

  • هرچی شما بگید
  • سلام، دلم برای آن هیئت های اولی که می آمدم  (سال 75 تا 85) خیلی تنگ شده است. آن دوران هر شب جمعه و مناسبت ها می رفتیم درب خانه دوستان و یا آنها می آمدند که برویم هیئت عاشقان امام زمان (عج) . ولی الان هفته ها می گذارد و ما آن دوستان را در هیئت نمی بینیم . آن دورانی که گریه بعضی از بچه ها، دل پر از گناه من را به گریه می انداخت . ولی الان با کمال تاسف می شنوم که بعضی هیئت نمی آیند چون کسی دیگری مسئول برگزاری هیئت شده . دلم برای آن حال و هوا خیلی تنگ شده. بیایید برای هم دعا کنیم . التماس دعا

    سلام
    مرسی حاج علی
    التماس دعا

    بابت سایتی که درست کردید ممنون .خیلی خوبه که ما هم از زمان قدیم مسجد با خبر شیم

    ممنون سایت خوبی درست کردید.لطفا در مورد مسجد تو زمان جنگ مطلب بذارید

    علی آقا شما هم یادت نمیاد نبودی که یادت بیاد

    علی آقا خیلی برای ما عزیزه و گردن ما هم حق داره و هم حرمت، ولی یه مقداری تاریخچه هیات تحریف شده همانطوری هم که دوست گمنام ما گفت علی آقا اون ایام مسجد ما نبود و بیشتر در مسجد اصحاب الحسین بود، مسجد یک هیاتی داشت بنام محبین المهدی که سه شنبه شب ها در منازل مسجدی ها دعای توسل می خواندند حاج عباس عطاریان هم مداحی می کرد و جوانها در این هیات فعال تر شده بودند و می خواستند به سبک خودشان عزاداری کنند و مدیریت را بدست بگیرند، اون ایام بازار هیات های گردان های کمیل و ... هم داغ بود و خیلی از بچه های مسجد پای ثابت آن هیات ها بودندو می خواستند مدل عزاداری آنها را اجراء کنند؛ همین موضوعات و برخی دلایل و مسائل و مشکلات دیگر موجب شد که تصمیم گرفته شود که هیات عاشقان امام زمان شکل بگیرد و این اتفاق فکر کنم سال 1368 افتاد در حالی که عین اله سال 1365 شهید شدو یادمه در منزل برادر درباری این موضوع اعلام شد و خیلی از بچه ها هم تعجب کردند و هم خوشحال شدند و راه اندازی هیات عاشقان باعث تعطیلی هیات محبین المهدی(عج) شد؛ البته اینکه راه اندازی هیات ما باعث به تعطیلی کشیدن هیات محبین المهدی که تا آن موقع سابقه چند ساله داشت؛ کار خوبی بود یا نه! نمی دونم ولی الان که فکر می کنم احساس بدی دارم و حالم از بابت این موضوع خوب نیست.
    سلام حاج علی حاتمی مارو بردی تو حال و هوای خاص روزهای نوجوانی و جوانی . دعای کمیل های یک ساعت و نیم و گریه شهید مسعود فراهانی تو سجده ،و اه زاری  قدرت سلیمی زمزمه  حسن زینعلی گریه های بلند بلند قدرت حبیب پور و ارام سوختن سید حسن غدیری  .سخرانی مرتض محمدی ارام بخش بود از اینکه هیت هم مداح داره و هم سخران احساس غرور به ما میداد اخه هیتهای دیگه همیشه از بابت ارکان اصلی هیت مشکل داشتن . .ای وای که چه حسی داشت منتظر بودیم شب جمعه برسه بچه ها با هم زمزمه الهی وربی من لی غیرک سر بدهند .
    میرزای عزیز .
    مهم اینکه همه ما زیر پرچم امام زمان (عج) جمع بودیم . خوب بود عاشقان امام زمان همون محبین المهدی بود . که به خاطر اتفاقاتی که در مسجد افتاده بود مجبور شدیم اسمش و عوض کنیم ولی ارمان ها و راه همان همان راه شهدا بود ولی فکر کنم ان موقع هیچ کس مخالف نبود چون همه فقط دوست داشتن تو هیت باشن و از معنویت ان لذت و بهره ببرن .
    اما حالا صد جور بهانه هم که بیاریم خیلی ها دیگر به هیت نمیایند . سالگرد شهدا . یادمان قدیمی ها و.... فاطمیه و... اصلا انگار یادمون رفته هیت داریم .
    حرفاهی دارم که چند صفحه میشه باید یه روز همه رو برا بچه ها بگم که با چه خون دلی این پرچم تا الان پا برجاست و انشالله خواهند ماند .
  • ابراهیم رجبی
  • هر کجا باشیم حتی اگه کربلا هم باشیم دلمون با دوستان و بچه هیاتی ها خواهد بود
    دلمون تو همون مسجد هست
  • از بچه های دیروز
  • سلام :با عرض ادب و احترام

     من که  آ میرزای عزیز  رو به جا نیاوردم.اما علی آقا خیلی ادب کرده که برخی وقایع اون ایام رو تو روایتش ننوشت،خیلی از بچه های دیگه هم  مثل نصیب با اینکه وقایع اون ایام رو خوب بیاد دارن اما چیزی نمیگن و درستش هم همینه. اما به نظرم خیلی ها که الان دیگه هیچ اثری ازشون نیست می بایست یه روزی جواب هتک حرمت هایی که تو اون ایام  به یه سری از بچه های مخلص محل و مسجد شد رو بدن. اما اگه یه موقعی بچه های قدیم ،مجبور میشن برخی رخدادهای اون ایام رو  تو لفافه برای بعضی از جوونترها  و حتی بچه های خودشون روایت کنند بخاطر اینه که هممون لازمه قدر شرایط الان رو بدونیم،چرا که با بسیاری از محدودیت ها و...  که اون زمان بچه ها باهاش مواجه بودن، روبرو نیستیم ؛هر چند به شدت دچار یه سری حواشی دیگه شدیم که هممون لازمه با حکمیت ، تدبیر و وساطت بزرگترها و گذشت و صبوری جوونترها،این وضعیت رو مدیریت کنیم که خودمون ضربه نخوریم چرا که بانی و صاحب این پرچم خودش هوای علمشو داره . راستی آمیرزای عزیز این هیئت بین المللیه اون رو محدود و محصور به بچه های این مسجد و اون مسجد نکنیم...البته ما مخلص میرزاها و نصیبها و بقیه بزرگوارا هم هستیم.  دعا کنید هممون انشاء ا... تو این مسیر بمونیم. ضمنا از آمیرزای عزیز هم عذرخواهی می کنم ،انشاءا... که باعث رنجش خاطرش نشده باشم.      والسلام           

    می گن عده ای از آقایان خدمت آیت الله بهجت رسیدن واز ایشان خواستند برای خودسازی وحرکت بهتر درمسیرانسان شدن کتابی معرفی کنند .مرحوم آیت الله بهجت درنگی کرده وبعد از آن جمله ای فرمود که بسیار قابل تامل است .« یک کتاب خیلی زیاد است یک کلمه کافیست، خدامی بیند»
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی